السلام علـیک یـا
ابـا عبـدالله الـحسین
الا... ای محرم! تو آن مظهر اثبات مظلومیت
در زمانی هستی که بر زاده زهرای اطهر، آن نوه ی پاک پیامبر، جگر
پاره نبوت، حضرت امام حسین (ع) سالار شهیدان رحم نکردند و آن جنایت
را بوجود آوردند که تاریخ هرگز آنرا فراموش نخواهد کرد و تا آزادگی
در جهان باقی است نام امام حسین (ع) بر سر زبانهاست که برای آزادگی
سر مبارکش از بدن جدا شد تا تاریخ شهادت دهد که او برای آزادگی و
مقاومت در مقابل ظلم تا پای جان هستی خود را فدای دین جدش حضرت
محمد (ص) نمود.
الا... ای محرم! تو آن خشم خونین خلق خدایی که از حنجر سرخ و پاک
شهیدان برون زد. تو بغض گلوی تمام ستمدیدگانی که در کربلا، نیمروزی
به یکباره ترکید. تو خون دل و دیده روزگاری که با خنجر کینه توز
ستم، بر زمین ریخت. تو خون خدایی که با خاک آمیخت. تو شبرنگ سرخی،
که در سال های سیاهی درخشید.
الا... ای محرم! تو خشم گره خورده سالیانی، تو آتشفشانی، تو بر ظلم
دشمن گواهی. تو بر شور ایمان پاکان نشانی. تو هفتاد آیه، تو هفتاد
سوره، تو هفتاد رمز حیاتی، تو پیغام فریاد سرخ زمانی. تو موجی ز
دریای عصیان و خشمی که افتان و خیزان رسیده است بر ساحل روزگاران.
الا... ای محرم! تو فجری، تو نصری، تویی "لیلة القدر مردم، تو رعدی،
تو برقی، تو طوفان طفی، تویی غرش تندر کوهساران!
الا... ای محرم! تو یادآور عشق و خون و حماسه. تو دانشگه بی نظیر
جهاد و شهادت. تویی مظهر "ثار" و "ایثار" یاران.
الا... ای محرم! به هنگام و هنگامه ی هجرت کاروان شهیدان. تو آن
راهبان روانبخش و مهمان نوازی که در پای ره پوی آزادگان لاله
ارغوان می فشانی.
الا... ای محرم! به چشم و دل قهرمانان و آزاد مردان که همواره بر
ضد بیداد، قامت کشیدند و در صفحه سرخ تاریخ، زیباترین نقش جاوید را
آفریدند. تو آن آشنای کهن یاد و دشمن ستیزی که همواره در یادشانی.
الا... ای محرم! تو آن کیمیای دگرگونه سازی که مرگ حیات آفرین را،
به نام "شهادت" به اکسیر عشقی که در التهاب سرانگشت سحر آفرینت
نهفته است، چو شهدی مصفا و شیرین به کام پذیرندگان می چشانی!
عالم همه قطره اند و
دریــاست حسین
مردم همه بنده اند و مــولاست حسین
ترسم که شفاعت کند از قــاتل خویش
از بس که محبت دارد و آقاست حسین
نهضت کربلا آیینهای است زلال که دست روزگاران
هرگز نتوانسته غبار فراموشی و تحریف بر سیمای آن بنشاند و از شهادت
سبط رسول اکرم (ص) در دلهای مومنان شعلهای فروزان است که هرگز
خاموش نخواهد شد. سینههای عاشقان این فرهنگ مشعلی است که این آتش
را در مسیر خود روشن نگاه داشته و در این راه گوی سبقت را از آفتاب
سوزان ربودهاند. بانگ عزای حسینی برای همیشه از حنجرههایی که با
منبع جوشان عاشورا الفتی داشته بیرون تراویده و طنین آن هماکنون
در همه آفاق و انفس پیچیده است.
اینک محرم است و هر سال برای ما جلوه ای تازه دارد اشکها جاری است،
ضجه ها پرده گوشها را می نوازد و همه سیاه پوش و محزون گشته اند.
پرچم سیاه بر درخانه ها و حسینیه ها و مساجد بر افراشته شده اند!
چرا؟
پاسی از شب را در تکایا بسر میبریم، وعاظ و خطبا و سخنوران از مردی
(که مروت و آزادگی او نه زبانزد مسلمانان بلکه عامه مردم است) سخن
میگویند. همه ی آزاد مردان جهان او را می ستایند و همه شیفتگان
عالم در عظمت او متحیرند.
راستی خدایش چقدر عزیزش میدارد؟ دوست داشتن او را، محبت به او را،
گریه کردن به او را، الگو قرار دادن او را در زندگی؟!
او کیست؟ چگونه زیست؟ چگونه سخن گفت؟ چگونه جانش را در راه معشوق
نثار کرد؟
او فقط رضای خدا را جست و جان خویش و اهل بیت خویش و اصحاب خویش را
با خداوند معامله نمود. تحمل تشنگی و رنجهای عاشورا و اسارت اهل
بیت او برای رضای رب العالمین بود تا مکتب و دینش زنده بماند تا
جامعه گرفتار در ظلم آزاد گردد.
او خواست مسلمانانی که پیامبر و علی و فاطمه را فراموش کرده بودند
دوباره برگرداند، او میخواست مردم اسیر و برده دنیا و خواهشهای
نفسانی خویش نشوند، او یاد و خاطره معاد را زنده گردانید، او
میخواست مکتب توحیدی لا الله الا الله باقی بماند، او میخواست بیت
المال مسلمانان که در دست جنایتکاران افتاده بود و همه حیف و میل
میشد به مسلمین بازگرداند، او میخواست دوباره قرآن همراه با فهم
حقایق تلاوت گردد، او میخواست به انسانهای جهان بفهماند که دیندار
واقعی باشند و هیچگاه در مقابل ظلم ستمگران سکوت نکنند و تنها در
سایه ی آگاهی از دنیا و همنوعان خود بندگی خداوند را شایسته خویش
بدانند.
و اینک محبت حسین(ع) ما را برآن داشت که در عزایش جامه سیاه بپوشیم
و با قلبی محزون بر سر و سینه بزنیم. برای همین محرم را آرزو می
کردیم و خدا را شاکریم که زنده ایم و تاسوعا و عاشورای دیگری را
درک میکنیم اینقدر اشک میریزیم که اگر مقدور باشد، بجای اشک خون
بگرییم! تا دوستیمان و شیعه بودنمان را ابراز کنیم تا شاید قابلیت
پیدا کنیم که با سیره و خلق وخوی او زندگیمان را رنگ الهی ببخشیم.
باشد که چگونه زیستن، چگونه مردن، و آزادگی را از او بیاموزیم. چرا
که شناخت هدف و سرلوحه قرار دادن آرمان های امام حسین(ع) سرآغاز
درک آزادی و آزاد اندیشی است ...
درس آزادی بدنیا داد رفتار حسین
بذر همت در جهان افشاند افکار حسین
جان خود را در ره صدق و صفا از دست داد
زین سبب تا حشر باشد گرم بازار حسین
با قیام خویش بر اهل جهان معلوم کرد
تابع اهل ستم گشتن بود عار حسین
زندگی ناچیز باشد در ره اندیشه ها
باشد این گفتار شیرین و گهر بار حسین
مرگ با عزت زعیش در مذلت بهتر است
نغمه ای می باشد از لعل گهر بار حسین